صحیفه سجادیّه»، حاوى با ارزشترین و پرمنفعتترین دعاها و مناجات ها در پنجاه و چهار عنوان است.
صحیفه، به پیروى از قرآن مجید و دیگر کتاب هاى آسمانى که از جانب حق بر انبیا نازل شده، این تابلوهاى زنده و زیبا را به وجود آورده است.
صحیفه، بنایى را که انبیا و اولیا و عاشقان و عارفان از دعا و مناجات ساختهاند، کامل کرده و بنیان دعا را استحکام بیشتر بخشیده است.
صحیفه، علاوه بر این که از انسان، مناجات کنندهاى پرشور، عاشقى دلسوز و عارفى شوریده به وجود مىآورد، یک دوره کامل از مسائل عالى الهى، معارف ربّانى، قوانین اصولى، قواعدى سعادتبخش، برنامههایى سلامت آور تعلیم مىدهد.
دعا، حقیقتى است که باید نشان آن را در صحف آسمانى و کتب ادعیه و جوامع حدیث جستجو کرد.
دعا، واقعیّتى است که در تام شؤون ذرّه ذرّه اجسام و عناصر و موجودات عالم طبیعت و کشور غیب و شهود، حکومت دارد و از این راه تمام موجودات هستى، از مبدأ آفرینش در دو مرحله مادّى و معنوى تغذیه مىکنند.
اگر دعا نبود، ادامه حیات مهمانان هستى امکان نداشت که موجودیّت تمام موجودات و ظهور همه کاینات و وجود تمام عالمیان از برکت دعاست.
آن عامل با عظمتى که باعث رساندن فیض از منبع لطف، به تمام جهانیان است دعا است.
غفلت از حقیقت دعا
گروهى مىگویند:
دعا تعیین تکلیف براى خداست و این برنامه از هر کس تحقّق یابد، جسارت به پیشگاه حقّ است و عین بى ادبى نسبت به ساحت قدس حضرت محبوب.
او وجود مقدّسى است که به تمام نیازهاى درونى و برونى موجودات آگاه است و هر آنچه به مصلحت آنان است انجام مىدهد و هیچ نیازى به تعیین تکلیف براى او نیست.
به نظر مىرسد، اینان که با چهرهاى مخصوص و ژستى خاصّ این سخنان را مىگویند، از دو نکته غافلند:
اوّل: از دستور خداوند بر دعا و وجوب آن در قرآن بىاطلاعند.
وَقالَ رَبُّکُمُ ادْعُونى أستَجِبْ لَکُم إنَّ الَّذین یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتى سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ» «1»
و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، آنان که از عبادت من تکبّر ورزند، به زودى خوار و رسوا به دوزخ درآیند.
دراین آیه شریفه به مسأله دعا امر فرموده و استجابت آن را وعده حتمى داده و متکبّر از دعا را اهل جهنّم دانسته است.
دوّم: از معنا و مفهوم لغت دعا بى خبرند؛ زیرا دعا تعیین تکلیف از مقام مادون نسبت به مقام مافوق نیست، بلکه مفهوم دعا عبارت از درخواست فقیر و گدا از ذات غنى و کریم و رحیم است و چنین حالتى هیچ گونه منافاتى با عقل و منطق و شرع و عرف ندارد.
گروهى دیگر مىگویند:
خداوند بزرگ با قلم قضا و قدر، آنچه را باید، بر بندگان مقرّر فرموده و هیچ تغییرى در سرنوشت انسان از ابتداى ولادت تا لحظه مرگ معقول نیست و آنچه بر اراده او گذشته، همان خواهد شد و دعا امرى بى معنا و مسألهاى بى مفهوم و کارى بدون نتیجه است.
به اینان باید گفت:
مسأله دعا از چهارچوب قضا و قدر خارج نیست و ثمرات و نتایج این حرکت مثبت و معقول عبد، بر لوح قضا و قدر گذشته و به وسیله دعا و الحاح و زارى و تضرّع، به بنده حقّ مىرسد.
و به عبارت دیگر: بسیارى از برنامههاى دنیا و آخرت عبد که به صلاح اوست و آنچه در سعادت ابدى او نقش دارد، برابر با مشیّت و اراده حضرت دوست به زلف دعا گره خورده و این انسان است که به دستور حقّ باید براى درخواست واقعیّتها و علل سعادت و بسط رزق مادى و معنوى به دعا برخیزد، تا پس از آن به نتایج لازم برسد.
مگر نه این است که تمام انبیا و ائمّه و اولیا و عاشقان و عرفا و صلحا بهترین لحظات شیرین عمر خود را به مناجات و دعا و زارى سپرى کردند و از این راه به صلاح دین و دنیا و آخرت و عقبى رسیدند؟
بسیارى از علل رشد و کمال بندگان، چه در جهت مادّى و چه در مرحله معنوى بر اراده حق گذشته که به شرط دعا به آنان عنایت شود و به همین خاطر در آثار اسلامى به مسئله دعا اصرار فراوان شده و از دعا به عنوان مرکب رساننده عبد بر سر خوان عنایت مادّى و معنوى حضرت حق یاد کردهاند، بنابراین اگر کسى به دعا و مناجات و راز و نیاز و درخواستهاى مادّى و معنوى از پیشگاه حق اقدام کند به بسیارى از آنچه عطایش به وسیله دعا مقرر شده خواهد رسید و اگر در این امر مهم کاهلى یا تکبّر نماید به چاه محرومیّت درافتد و از عنایت و الطاف دوست ممنوع گردد.
عجیب این است که خود این ایراد کنندگان، تمام صحنه هستى را میدان اسباب و وسائط و علل و روابط مىدانند و از این نکته مهم در باب دعا غافلند که دعا براى رساندن انسان به منظور و مطلوب از نیرومندترین وسایل و اسباب و از قوىترین علل و وسائط است و کجاى این حقیقت با قضا و قدر و امور الهیّه و نقشهها و تدابیر حضرت حقّ منافات دارد؟
دعا در حقیقت، عین قضا و قدر و متّحد با نقشه و تدبیر حق و اصلى متقن و حقیقتى الهى و واقعیّتى ربّانى است و در چهارچوب هستى همراه با نتایج و ثمراتش همچون علّت و معلول و شرط و مشروط است، به این معنى که گویى از جانب حقّ به عبد گفته شده: آنچه از برنامههاى مادّى و معنوى در حدود مصلحتت بخواهى، در خزانه من براى تو موجود است، ولى آنها را باید به وسیله و واسطه دعا به دست آورى.
دعاى بنده واقعى
در معارف اسلامى آمده است:
خداوند مهربان دعا و مناجات و صدا و ناله عبد را دوست دارد، دعا کننده چون پیشانى مذلّت به پیشگاه عزّت ساید و زمانى که گهر اشک بر دامان چهره بارد، ابر رحمت به حرکت آید و ابواب خزانه غیب با نیروى کلید دعا گشاده گردد و آنچه مطلوب و مقصود گداى درگاه است دیر یا زود عنایت شود.
آنهایى که تصوّر مىکنند، آرامش روحى و سکون قلبى و علاج مشکلات متّکى به تجهیزات مادى است، اشتباه مىکنند؛ زیرا تجربه چندین هزار ساله تاریخ نشان داده این تصوّر واقعیّت خارجى و حقیقت عینى ندارد. آن نیرویى که با هزاران دلیل علمى و منطقى و تجربههاى فراوان ثابت کرده و کلید آرامش و حلّ مشکلات است، اتّصال قلبى به مبدأ هستى و راز و نیاز با حضرت او در تمام اوقات زندگى است.
انسان با توجّه به معشوق حقیقى عالم یعنى پروردگار حکیم، عادل، مهربان، رحیم، کریم، قادر، عزیز، لطیف و با راز و نیاز به درگاه او مىتواند بر اضطراب، تشویش، نگرانى و سردرگمى و رنج و محنت و شدّت فایق آید.
زرق و برقى که مردم دنیا به آن گرفتارند نقطه اتّکا نیست. اگر روزى این زرق و برق و این مادّیات گذرا، چهره از انسان برتابد و آدمى را در امواج حوادث و تنهایى رها سازد، انسان مادّیگر چه خواهد کرد و در آن وقت اعتمادش بر چه خواهد بود؟
مادّیگران تاریخ نشان دادهاند که درآن حالت به چاه یأس و ناامیدى و غم و اندوه و ترس و وحشت و پوچى و هیچى فرو رفته، آن زمان چارهاى جز دچار شدن به مرگ و نیستى و یا گرفتار آمدن به امراض روانى و عصبى ندارند.
زرق و برق دنیا و امور مادّى اگر ابزار و وسیلهاى در راه اطاعت حقّ و راز و نیاز با حضرت محبوب باشد، نه این که حادثه و بلایى پیش نمىآورد بلکه روز به روز به یقین و آرامش و به راحت و سکون قلب و به راحت و امنیّت درون مىافزاید.
از انبیا و ائمّه و اولیا و عشّاق حضرت حقّ در تمام مراحل زندگى زبان و جان و لسان قلبشان مترنّم بود به ذکر:
رِضاً بِقَضائِکَ وتَسْلیماً لِأمْرِکَ. «2»
به قضایت خشنود و در برابر فرمانت تسلیمم.
چهارچوب مادّیات تنها و جداى از معنویت محصولى جز آلام روحى و اضطراب و تشویش نداشته وندارد. دانش بشرى براى درمان دردهاى جسمى، هزاران داروى متنوّع ساخته، ولى براى تسکین آلام روحى و ناراحتى خاطر کارى نکرده و کارى هم از دست او برنمىآید. داروى دردهاى درون در داروخانه وحى است که به وسیله سفیران الهى ابواب این داروخانه به روى تمام مردم تاریخ گشوده شده و هر کس هر نوع دارویى را براى رفع نگرانىهاى باطنى و ظاهرى بخواهد، مىتواند در آن داروخانه بیابد.
مسأله ایمان و اتکاى به حق و دعا و مناجات و راز و نیاز با حضرت بىانباز آن قدر مهم است که دانشمندان و روانشناسان این زمان، حتّى آنان که در سیطره مکاتیب غیر اسلامى به سر مىبرند، معتقدند که آلام روحى و هیجانات خارجى مىتواند بدن انسانى را تحت الشعاع قرار داده و موجب بیمارىزایى گردد، چون زندگى روزمرّه کنونى همواره با نگرانىها و اضطراب، مشقّت و سنگینى فشار روحى توأم است، لذا مىتواند روى دستگاههاى مختلف بدن اثر کرده موجب ناراحتى آنها گردد.
آنان معتقدند که تنها روزنهاى که مىتواند آلام و ناراحتىها را از بدن آدمى خارج ساخته و یا آنها را خنثى نماید، داشتن ایمان به خدا و اعتقاد به مبدأ هستى و قدرت مافوق قدرت هاست.
آرى، تنها نیرویى که مىتواند انسان را بر تمام مشکلات پیروز کند، پیوند با حضرت او و راز و نیاز و مناجات با آن منبع فیض و قدرت بىنهایت در بىنهایت است.
به حقیقت عامل پیروزى انسان بر رنجها و تخفیف دهنده نگرانى ها، ارتباط با محبوب هستى است، محبوبى که زندگى در رابطه با او شیرین و آرام و همراه با امنیّت خواهد گذشت.
راهروان راه و سالکان منزل عشق، چون با مصیبت و مشکلى روبرو شوند، از نیروى عشق خود به حضرت دوست کمک خواسته و در فضاى بسیار عالىِ توسّل به جناب او و راز و نیاز با حضرتش، برق امید در قلبشان تجلّى مىکند و در سایه روشنایى آن برق مىیابند که آن قدرت مافوق قدرت ها، مشکل را حلّ و گره را باز خواهد کرد. این اندیشه حرارت آنها را در اتّصال به حضرت حقّ بیشتر کرده و سبب شکستن موج آلام و اضطرابات شده و از شکنجه شدن اعصاب و روان و بدنشان در زیر بار سنگین مشکلات و مصایب و حوادث سختى که از عوارض چهارچوب مادّى است، مصون مىمانند.
ولى آنان که از این صحنه با عظمت معنوى دورند و رابطهاى با مبدأ هستى ندارند و در وادى نورانى و شفابخش دعا و مناجات نیستند و راهى به راز و نیاز ندارند، بلکه از اتّصال به حقّ و روى آوردن به پیشگاه او و دعا و مناجات تکبّر مىورزند، عوامل نگرانى و آلام و اضطرابات و رنجها و مصایب درون و برون آنان را ضربه زده و تمام وجودشان را به سوى هلاکت و نیستى سوق مىدهد.
ویلیام جیمز که از زمره دانشمندان با انصاف و در حدّ خود متوجّه به بعضى از حقایق است، در قطعهاى زیبا در نشان دادن نقش ایمان و خطر عدم آن چنین مىگوید:
ایمان یکى از قوایى است که بشر به مدد آن زندگى مىکند و فقدان کامل آن در حکم سقوط انسان است. «3»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- غافر (40): 60.
(2)- موسوعة الامام على بن ابى طالب علیه السلام فى الکتاب والسنة والتاریخ: 248.
(3)- «آرامش روانى و مذهب» با اندکى تلخیص و تغییر در عبارت.